نوشته شده توسط : آيدين

 

کتاب افراد ثروتمند چگونه فکر می کنند به کارهای روزمره و طرز فکر و فلسفهٔ میلیونر‌ها در زندگی‌ می پردازد.

کتاب ‏how rich peolpe think( افراد ثروتمند چگونه فکر می کنند؟)کتابی است که در آمریکا جزو پر فروش‌ترین ها بوده است. نویسندهٔ این کتاب استیو سیبولد (steve siebold) در طی‌ ۳۰ سال مصاحبه با میلیونر‌های سراسر جهان به این نتیجه رسیده است که فرق بین انسان‌های متوسط و میلیونر‌ها در طرز فکر آنهاست.

به گزارش اقتصاد آنلاین به نقل از خبرآنلاین، این کتاب به کارهای روزمره و طرز فکر و فلسفهٔ میلیونر‌ها در زندگی‌ می پردازد. این خلاصه‌ای از این کتاب است که تفاوت طرز فکر دو قشر را گفته است.

۱. فقرا فکر می کنند که فقط پول نیست که خوشبختی‌ می آورد ولی‌ پولدارها می‌گویند که پول زندگی را راحت تر و شادتر می‌کند. 

۲.فقرا ملاحظه دیگران را می کنند ولی‌ پولدار‌ها اول راحتی خودشان را درنظر می گیرند بعد دیگران. 

۳.فقرا به شانس خود متکی‌ می شوند و شاید رویای "در یک روز میلیونر شدن" را دارند ولی‌ پولدار‌ها به کار و فعالیت خود اطمینان می کنند.

۴.فقرا حتما موفقیت و پول درآوردن را با سواد زیاد می‌دانند ولی‌ پولدارها سواد را راه پول در اوردن نمی‌دانند و حتما نیاز نمی‌بینند که با سواد زیاد باید پول دار شد. 

۵.فقرا به حال و گذشته فکرمی کنند ولی‌ پولدارها فقط به آینده فکر می‌کنند. حتی کاری که در حال حاضر انجام می دهند به فکر آینده  خود  آن را انجام می دهند. 

۶.پولدار‌ها نگران کم شدنِ پول نیستند واز آن حس  لذت می برند ولی‌ فقرا ترس از دست دادن پول باعث می شود  که از داشتن آن لذت نبرند و در آخر آن را از دست می دهند. 

۷.فقرا کاری که دوست ندارند را از روی اجبار برای پول در آوردن انجام می دهند ولی‌ پول دارها کاری که دوست دارند را انجام می دهند در هر شرایط که شده باشد. 

۸.پولدار‌ها همیشه توقعی بالا از خود و نتیجه‌ کار خود دارند ولی‌ فقرا فکر می کنند هرچه کم توقع تر باشند بعدا کمتر ضربه می‌بینند. 

۹.پولدارها از پول بقیه استفاده می کنند ولی‌ فقرا فقط با کار خود پول کسب می کنند. 

۱۰.فقرا تنها راه را، زیاد کار کردن می‌دانند ولی‌ پولدارها با سیاست و با ریلکس بودن پول کسب می کنند. 

۱۱.فقرا تلاش می کنند که لاگجری تر زندگی‌ کنند ولی‌ پولدار‌ها به پس انداز و کمی‌ سختی کشیدن نیز فکر می کنند. 

۱۲.پولدارها مرز بین یک انسانِ فقیر و پولدار را مشخص می کنند ولی‌ فقرا همه را یک نوع می‌دانند و فرقی‌ نمی‌بینند. 

۱۳.برای پولدارها پول آرامش بخش است ولی فقرا پول را همراه با استرس می‌دانند. 

۱۴.فقرا بیشتر به خوشگذرانیِ خود فکر می کنند تا یاد گیری ولی‌ پول دارها  بر عکس آن فکر می کنند. 

۱۵. فقرا در ذهن خود از همهٔ پولدار‌ها بدشان می‌آید و فکر می کنند که  اخلاق و رفتارشان باهم فرق می‌کند ولی‌ پولدارها باهرکی که اخلاقشان به ان ها بخورد همنشینی می کنند. 

۱۶.فقرا صرفه جویی می کنند ولی‌ پولدارها از خرج کردن پول خود نمی‌ترسند. 

۱۷.برای پولدار شدن باید به موقع اهل ریسک باشید  ولی‌ فقرا می‌ترسند و ترجیح می دهند که ریسک نکنند. 

۱۸.فقرا زندگی‌ یکنواخت و با آرامش را ترجیح می دهند ولی‌ پولدارها از جنب و جوش و هیجان لذت می برند.

۱۹.فقرا به سلامتی‌ خود بعد همه کارهای دگرشان فکر می کنند ولی‌ پولدارها برای شان سلامتی‌ حرف اول را می زنند.

۲۰.فقرا اگر به پول  توجه می کنند دیگر  خانوادهٔ خود را فراموش می کنند ولی‌ پولدارها حواس شان به هردو هست.



:: بازدید از این مطلب : 24
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 12 مرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آيدين


 

شخصیت شناسی,روانشناسی,تست روانشناسی

بویرنیوز: اگر زبان برای بشر وسیله‌ای برای مخفی کردن احساسات و افکارش است از طرف دیگر حالات بدن و به‌اصطلاح ژست‌های او نیز نمایانگر همان حقایق درونی هستند که ما سعی در مخفی کردنش داریم.
برای میلیون‌ها سال اجداد بشر بر روی پهنای کره خاکی زندگی می‌کردند و از اسرار جالب این هم‌زیستی در این بوده که اوایل زبان واحدی برای تبادل اطلاعات با یکدیگر نداشته‌اند، حال سؤالی که پیش می‌آید این است که این اجداد بشر چگونه منظور هم را به یکدیگر می‌فهماندند؟ جواب سؤال در ایجاد ارتباط با حرکات بدن و حالات صورت است. بدین گونه که آن‌ها با رفتار بدنی خود و یا حالات چهره خود پیام خود را به دیگران می‌رساندند. در ترس، ناراحتی، بیماری،شادی، درخواست‌های دیگر، همه و همه را با حالات چهره و حرکات بدن به هم می‌فهماندند!

در زمینهٔ حالات بدن و صورت بایستی بیان کنم که بیشترین چیزی که می‌تواند واقعیت حقیقی شما را برملا کند همان حالات مذکور هستند. مثلاً زمانی که شخصی  در کنار شما غذای تندی را می‌چشد شما به‌سرعت از حالت چهره او می‌توانید به طعم غذا پی ببرید بدون اینکه نیاز باشد مزه غذا را از آن شخص بپرسید؛ چرا که سیستم عصبی بدن انسان به شکلی کار می‌کند که تمام واقعیات را مستقیم به ماهیچه‌های شما منتقل می‌کند بدون اینکه بتواند به ماهیچه‌های شما دروغ بگوید. بنابراین اگر شما زیر آب سرد قرار بگیرید سیستم عصبی شما به‌صورت خودکار فرمان انقباض ماهیچه‌ها را برای آن‌ها صادر می‌کند هرچند که شما به خود بگویید آب گرم است ولی بدن شما از واقعیات پیروی می‌کند نه از آنچه شما می‌خواهید جلوه دهید.

 

به این ترتیب زبان بدن بهترین و قابل‌اعتمادترین راه برای استخراج واقعیت از دیگران است. حال نکته بسیار جالب دیگری که در این زمینه بایستی به آن اشاره کنم مشترک بودن این حالات بدن در شرایط متفاوت برای افراد مختلف در جاهای مختلف است؛ یعنی یک شخص آسیای شرقی همان واکنشی را از خود نسبت به ترس از یک جانور وحشی نشان می‌دهد که یک فرد آفریقایی یا آرژانتینی از خود نشان می‌دهد زیرا برخلاف باورهای غلط ما نوع بشر دارای ضمیر ناخودآگاه مشترک با یکدیگر است. از این رو دانستن زبان بدن برای استخراج واقعیت‌ها مرز نمی‌شناسد و این نکته نقطه قوت این علم است.

 

حال نکته جالب دیگر در رابطه با حرکات بدن این است که آن‌ها کاملاً ژنتیکی و ارثی هستند و هیچ‌کدام قابل یادگرفتن نیستند! مثلاً وقتی یک کودک نابینا به دنیا می‌آید بدون اینکه دیگران را دیده باشد و یا از آن‌ها چیزی شنیده باشد همان واکنشی را نسبت به سردی هوا نشان می‌دهد که یک شخص سالم و میان‌سال در یک نقطه دیگر دنیا نشان می‌دهد. البته بایستی متذکر شویم که بعضی افراد بخصوص هستند که با تمرین بسیار این رفتار ناخودآگاه بدن خود را مخفی می‌کنند و در آن‌ها تشخیص واقعیت بسیار سخت می‌شود و یا اینکه بعضی مواقع یک سلسله اتفاقات در زندگی شخصی باعث می‌شود که پالس‌های ساطع‌شده از طرف آن فرد برخاسته از آن سلسله حوادث باشد نه از خاطر آن اتفاقی که در حال استمراری در حال وقوع است! مثلاً هنگامی‌که از شخصی درباره راحتی خود بر روی صندلی اتاق انتظار بپرسید او علائم ناراحتی از خود بروز دهد ولی درواقع دلیل این علائم می‌تواند به خاطر مشکلاتی باشد که در خانه با همسر خود داشته باشد ولی فکر کردن زیاد به آن موضوع به‌صورت ناخودآگاه بر رفتار بدن او درزمینهٔ صندلی نیز تأثیر منفی بگذارد. بنابراین با تشخیص چند علامت نمی‌توانید بدون دانستن گذشته شخص درباره حال او با اطمینان نظر دهید.

شخصیت شناسی,روانشناسی,تست روانشناسی

حال خیلی‌ها مشتاق این هستند که بدانند در زندگی شخصی خود و یا در سر کار و یا در خیابان و اماکن عمومی برای اینکه بتوانند از احساسات دیگران باخبر باشند و متعاقباً بتوانند تصمیم صحیح را بگیرند باید چه چیزهایی را بدانند، که در این بخش از مقاله خود به این موضوع خواهیم پرداخت.

 

درزمینهٔ وراثتی بودن و همچنین ناخودآگاه بودن و همچنین مشترک بودن حالات چهره و بدن افرادی همچون چارلز داروین و پاول اکمان نظریه‌هایی را در اثبات این قضایا دارند که مطالعه آن‌ها توسط مخاطبین عزیز خالی از لطف نخواهد بود. علاوه بر افراد سرشناسی که قبلاً نامشان ذکر شد تحقیقات آزمایشگاهی زیادی نیز دراین‌باره انجام‌شده است به‌گونه‌ای که نشان می‌دهد هم این رفتار ناخودآگاه وراثتی هستند و هم نشان می‌دهد که آن‌ها بین همه مشترک هستند برای همین هست که افراد با نژادهای مختلف وقتی بر لبه سخره می‌روند می‌ترسند که به پایین نگاه کنند زیرا این یک واکنش ناخودآگاه مشترک بین تمام انسان‌ها است.

شخصیت شناسی,روانشناسی,تست روانشناسی

حال از نشانه‌های ناراحتی مثلاً زمانی که شخصی خبر بدی به ما می‌دهد این است که لب‌های خود را جمع می‌کنیم و اندکی نیز ابروهای خود را به هم نزدیک می‌کنیم، یا بعضی‌ها گردن خود را می‌مالند، یا مثلاً زمانی که ما در موقعیت خطرناک و ترسناک قرار می‌گیریم به‌صورت خودکار بدن ما در حالت دفاعی قرار می‌گیرد به‌گونه‌ای که ماهیچه‌های ما منقبض می‌شوند و ما خود را اندکی جمع‌وجور می‌کنیم. وقتی‌که ما شخصی را که دوست داریم می‌بینیم به‌صورت ناخودآگاه ضربان قلبمان بالا می‌رود و مردمک چشمان ما بازتر می‌شود و ماهیچه‌های ما به حالت انبساط درمی‌آیند و دست‌های ما تا حدودی باز می‌شود و در کل از میزان هوشیاری ما نسبت به اطرافمان برخلاف حالت ترس و خطر کم می‌شود، یا برای مثال دیگر هنگامی‌که شخصی هنگام گفتن ماجرایی از برقراری تماس چشمی با شما پرهیز کند می‌تواند نشان از دروغ بودن ماجرا باشد زیرا از این‌که به شما دروغ می‌گوید ترس دارد و نمی‌خواهد به‌اصطلاح چشم در چشم شما دروغ بگوید زیرا این موضوع او را اذیت می‌کند.

حال فرض را بر این می‌گذاریم که شما توانستید علائم ناراحتی و دروغ را در شخصی تشخیص دهید، سؤالی که مطرح می‌شود این است که چگونه باید به حقیقت ماجرا پی برد؟ بایستی بیان کنیم که در این صورت بایستی با چرخاندن پایه‌های سؤال خود به سمت‌های مختلف و یا تغییر شرایط برای آن شخص علائم حقیقت را پیدا کنید و با روش سعی و خطا به اصل ماجرا پی ببرید.

شخصیت شناسی,روانشناسی,تست روانشناسی

از جمله علائم اثبات‌شده دروغ می‌توان به تعرق غیرمعمول، انجام ژست‌های غیرمعمول ، و همچنین زود از کوره دررفتن اشاره کرد زیرا افرادی که می‌دانند که حق با آن‌ها است زود از کوره در نمی‌روند و عصبانی نمی‌شوند.

حال درزمینهٔ کشف حقایق از طریق حالات چهره و اهمیت آن در اینجا خلاصه گزارشی را برایتان می‌نویسم که بسیار جالب و قابل‌تأمل است.

شخصیت شناسی,روانشناسی,تست روانشناسی

بر اساس گزارش‌های منتشرشده وزارت دفاع آمریکا موسوم به پنتاگون سالانه ۳۰۰ هزار دلار صرفاً برای مطالعه رفتارشناسی و زبان بدن شخص ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه و دیگر رهبران جهان هزینه می‌کند. گزارش‌ها نشان می‌دهد که رفتارشناسی رهبران جهان گاهی درست از آب درآمده است؛ مثلاً در قضیه تنش‌ها در اکراین بر سر شبه‌جزیره کریمه وزارت دفاع آمریکا رفتارشناسی صحیحی از شخص پوتین و مواضع او داشت به‌نحوی‌که می‌دانستند مواضع روسیه درزمینهٔ کریمه چه خواهد بود بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که رفتارشناسی افراد از طریق زبان بدن چه جایگاه مهمی بین گروه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی دارد.



:: بازدید از این مطلب : 35
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 12 تير 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آيدين

تشخیص بیماری ها از روی صورت!

 


تشخیص بیماری ها از روی صورت! بله درست است از انجا که صورت شما آینه ی سلامت و یا بیماری ها داخلی شماست با نگاه به صورت خود می تواند از مشکلات درونی بدن خود مطلع شوید.

 

 

 تشخیص بیماری ها از روی بخش بخش صورت هدف این مطلب است. صورت شما راز وضعیت داخلی بدن و بیماری های داخلی را برملا می سازد. به صورت خود نگاه کنید و بدانید که کدام بخش بدن شما مشکل دارد.

صورت شما می تواند نقشه و آینه ی سلامت داخل بدن شماست حال چگونه و چطور بماند بهتر است بدانید که بخش بخش صورت تان در مورد درون بدن شما چه می گوید.

این یک باور علمی است که قسمت های مختلف صورت شما برای نشان دادن مشکلات داخلی بدن طراحی شده اند. به تصویر زیر به دقت نگاه کنید. این عکس به طور خلاصه و بدون هیچ توضیحی شما را راهنمایی می کند تا بدانید که کدام قسمت صورت شما نشان دهنده و هشدار دهنده ی بیمار و اختلال کدام بخش داخلی بدن شماست.

با دیدن این عکس تا حدودی متوجه موضوع شدید اما در ادامه توضیحات تکمبلی مربوط به اصل تشخیص بیماری ها از روی بخش های صورت را برایتان بازگو می کنیم.

از بینی شروع می کنیم:

بینی شما آینه ی سلامت ریه های شماست. اگر بینی شما باریک و بلند است نشانه ای از نداشتن قدرت کافی در تنفس و در معرض خطر قرار گرفتن ریه های شماست پس بایستی ورزش و تنفس عمیق را از یاد نبرید. اما افرادی با بینی پهن ریه هایی قدرتمند دارند و جای نگرانی در تنفس آنها نیست.

 

افرادی که نقطه ها و دون دون های قرمز و یا نشانه های وریدی قرمز روی بینی خود دارند سلامت قلب و کبد انها کامل نیست و بایستی مراقب عادات و رفتارهای غذایی و زندگی خود باشند. همچنین این افراد کاندیدای فشار خون بالا نیز هستند.

 آب بینی روان و شل نشان دهنده ی پرخوری و متوم شدن قلب است.

عطسه های مکرر هم نشانه ی قلیلیی بودن بدن است که دلیل ان می تواند مصرف زیاد شکر - مایعات و داروهای مختلف باشد.

 

 

به گونه ها می رسیم:

گونه های فرورفته و توخالی نشانی از ضعف در ریه ها است. افرادی که گونه های فرورفته دارند تحمل کمتری در برابر بیماری ها خواهند داشت و تغذیه نامناسب یکی از دلایل اصلی این اختلال است.

 

رنگ رخساره چه خبری از درون میدهد؟

حتما شما هم بارها این جمله را شنیده اید که رنگ رخساره خبر از درون می دهد باید بگوییم که این حقیقت است .

رنگ سفید و قرمز در صورت نشانه ی تب - مشکل قلبی - به هم ریختن سیستم طبیعی گردش خون است.

جوش های صورت نشان دهنده ی مصرف زیاد شکر- تخم مرغ - گوشت - چربی و از این قبیل مواد خوراکی است.

 چهره ای که رنگ زرد و رنگی مایل به نارنجی دارد نشان دهنده ی کبد بیمار و تا حدودی مشکوک به وجود سرطان در بدن است.

رنگ پوست سبز گونه هم همینطور علامتی از بیماری های جدی به خصوص سرطان در بدن است.

صورت رنگ پریده نشانه ای از مشکل غدد - مشکلات شکمی و کمبود انرژی است.

 پوست صورتی که لکه های سفید دارد هشداری برای مشکل کلیه است و یا نشان دهنده ی مصرف زیاد غلات و شکر و چربی هاست.

اگر لکه‌‌های قهوه‌ای روی پوست‌تان ایجاد شده‌اند احتمالا یا در حال دریافت دارو‌های هورمونی هستید یا زیاد در معرض نور خورشید قرار گرفته‌اید!

 خانم‌های باردار هم ممکن است با این لکه‌‌ها مواجه شوند.علاوه بر لکه‌‌ها، رنگ کلی پوست نیز مهم است. کسانی که رنگ پوست‌شان به زردی می‌زند یا در حال دریافت دارو‌های دیابت و فشار خون هستند یا کبدشان دچار آسیب جدی شده است.

 

چانه ها از سلامت درون چه می گویند؟

چانه ها محل نشان دادن مشکلات مثانه می باشند. چانه ای که پوست ناسالم دارد هشداری برای رعایت نکات بهداشتی و سلامت مثانه و کلیه هاست.

چانه ی دوبرابر شده و یا به اصطلاح غبغب بزرگ دلیل وجود کلسترول و چربی بالا در بدن است. و چانه ی بسیار باریک و لاغر دلیلی بر کم تحملی فرد در برابر بیماری هاست.

 

لب ها و زبان از سلامتی چه می گویند؟

دهان و لب ها از مشکلات و سلامت داخلی بدن علائم بسیاری نشان می دهند.

رنگ پریدگی لب ها نشانه ی اختلالات شکمی است و بس.

دهانی که بسیار باز می ماند و به اصطلاح افراد دهان باز نشان دهنده ی اختلال در کنترل و عملکرد مغز و فیزیکی است و در نقطه ی مقابل دهانی که به راحتی بسته می شود و در حالت بسته بودنش اختلالی نیست قدرت کنترل مغزی و فیزیکی را نمایش می دهد.

 ترک ها وخشکی های روی لبها نشانه ای از کمبود ویتامین ها به خصوص ویتامین b2 است.

 

اگر اخیرا متوجه شده‌اید رنگ زبان‌تان تغییر کرده و به تیرگی می‌زند ممکن است دچار تجمع نوعی باکتری به اسم پاپیل شده باشید.
 

خط بالای لب و مسائل جنسی

خطی که بالای لب است از تمایلات و قدرت جنسی می گوید. فاصله ی کم بین بینی و لب و همچنین لب باریک نشان دهنده ی کم توانی و بی میلی جنسی است.

فرم دندان‌ها و مشکلات معده
 
کسانی که دندان‌های کوتاه و باریکی دارند ممکن است به مشکل ریفلاکس اسیدی معده مبتلا باشند. بازگشت اسید می‌تواند باعث حل شدن دندان‌ها و تغییر شکل آنها شود.
 

گوش ها چه خبری از بیماری ها دارند؟

گوش ها از حالت و سلامت کلیه ها و غده ادرنال خبر می دهند.

گوش های کوچک نمایه ای از کلیه ی کوچک است و گوش های قرمز نشان پرکاری و خستگی کلیه هاست. اگر بخش خارجی گوش هایتان قرمز رنگ است شما از مشکل کم خوابی رنج می برید و اگر گوش های چربی دارید حدسش راحت است که عادت غذایی پرچرب دارید.

جالب است بدانید شکل گوش با احتمال بیماری‌های قلبی در ارتباط است! گوش‌های چروکیده یا وجود خطوط مورب در اطراف لب گوش نشانگر این احتمال هستند
 
 
 
آنچه وضعیت مو‌ها به ما می گویند:
 
خانم‌هایی که مو‌های‌شان بی هیچ دلیل خاصی کم شده یا عقب رفته باید میزان آهن خون‌شان را چک کنند چون این مشکل می‌تواند به فقر آهن مربوط شود.
 
اگر مو‌های‌تان کم نشده‌اند اما ضخامت‌شان کم شده و تار مو‌هایی نازک دارید بهتر است تست تیروئید بدهید چون ممکن است دچار پرکاری تیروئید باشید. بر عکس این مسئله وقتی است که ابرو‌ها کم پشت شده باشند. این حالت نماینده کم کاری تیروئید است. در نهایت رشد مو‌های ضخیم و زائد روی بدن می‌تواند به ترشح هورمون آندروژن برگردد.
 
 

تشخیص بیماری ها از روی چشم

 

یکی از راه‌های تشخیص کلسترول بالا توجه به عنبیه چشم‌هاست. اگر حلقه‌ای سفید دور عنبیه، بخش رنگی چشم را گرفته باشد احتمال اینکه کلسترول‌تان بالا باشد زیاد است. حالت بعدی مربوط به رسوب چربی در سفیدی چشم یا شکل‌گیری توده یا جوش‌های کوچک روی پلک و پوست می‌شود.


:: بازدید از این مطلب : 53
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 12 تير 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آيدين

دیدگاه جدید اقتصاددانان رفتاری دربارۀ فقر؛

فقر احمق می‌کند!

اگرچه تمام مشکل افراد فقیر مربوط به کمیابی نیست، اما کمیابی می‌تواند نشانگر نوع ذهنیتی باشد که افراد درگیر با آن از خود نشان می‌دهند.

پروفسور «سندیل مولایناتان» استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد و «الدار شفیر» استاد روانشناسی دانشگاه تاد کتابی با عنوان کمیابی نوشتند که به بررسی این مسائل می‌پردازد. کار آن‌ها این طرز فکر قدیمی را تغییر داده که افراد فقیر به این خاطر فقیر هستند که تصمیمات بدی می‌گیرند. در واقع افراد به این خاطر تصمیمات بدی می‌گیرند که فقیر هستند. امروزه اقتصاد رفتاری به شاخه‌ای مهم در اقتصاد تبدیل شده است و کارهایی مانند کار مولایناتان و شفیر نشانگر قدم‌های منطقی بعدی در این حوزه است.

در اواخر جنگ جهانی دوم، در حالی که هزاران اروپایی از گرسنگی در حال مرگ بودند، ۳۶ نفر در دانشگاه مینسوتا داوطب شدند تا در مطالعه‌ای که آن‌ها را در شرایط سخت گرسنگی قرار می‌داد شرکت کنند. قضیه از این قرار بود که متفقین در حال پیشروی به سوی مناطق اشغال شده توسط آلمان‌ها بودند و با افراد بسیاری روبرو می‌شدند که از شدت گرسنگی یکپارچه استخوان شده بودند. این نیروها نمی‌دانستند که از چه روشی استفاده کنند تا بتوانند بدون اینکه خطری این افراد را تهدید کند به آن‌ها غذا برسانند. محققان دانشگاه مینسوتا به همین منظور مطالعه‌ای ترتیب داده بودند تا با استفاده از آن بتوانند بهترین روش ممکن را برای این کار بیابند؛ اما قبل از هر چیز داوطلبان شرکت‌کننده در این مطالعه قبول می‌کردند که در شرایط سخت گرسنگی قرار بگیرند.

مشکلات فیزیکی پیش آمده برای این افراد در این روند تا حدی جدی بود؛ اما علاوه بر آثار فیزیکی، محققان با آثاری ذهنی روبرو شدند که انتظارش را نداشتند: علاقه به کتاب‌ها و دستورالعمل‌های آشپزی بیشتر شده بود؛ کسانی که قبلاً هیچ علاقه‌ای به این موضوعات نداشتند، فکر و ذکرشان فقط شده بود غذا. آن طور که یکی از شرکت‌کنندگان در این برنامه به یاد می‌آورد «غذا مرکز همهٔ افکار شده و تنها چیزی بود که در زندگی به آن اهمیت می‌دادیم.»

اگرچه این رفتارهای عجیب و غریب در مطالعهٔ انجام شده در مینسوتا فقط در یک پانویس ذکر شد، هفتاد سال بعد از انتشار آن همین «پانویس» برای پروفسور «سندیل مولایناتان» [۱] که بر روی مسائل مرتبط با فقر در دورهٔ معاصر کار می‌کرد جزء یافته‌های بسیار مهم و قابل توجه بود: کمیابی بیش از گوشت و ماهیچه را از انسان ربوده بود. کمیابی ذهن انسان‌ها را در اختیار گرفته بود.

مولایناتان روانشناس نیست، اما همیشه شیفتهٔ نحوهٔ کارکرد ذهن بوده است. به عنوان یک اقتصاددان رفتاری، او همیشه به دنبال این بوده است که ببیند وضعیت ذهنی افراد و محیط اجتماعی و فیزیکی آن‌ها چطور کنش‌های اقتصادیشان را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

مولایناتان در سال ۲۰۰۸ در کنار «الدار شفیر» [۲] استاد روانشناسی دانشگاه تاد کتابی نوشتند که به بررسی این مسائل می‌پردازد. کتابی به نام کمیابی [۳] که نمایانگر یافته‌هایی از حوزه‌های اقتصاد و روانشناسی در طول سال‌های متمادی و همچنین یافته‌های مطالعات تجربی خود این دو نفر است. آن‌ها بر اساس تحلیل داده‌هایشان به دنبال این بودند که نشان دهند همانطور که غذا ذهن داوطلبان گرسنه در مینسوتا را در کنترل گرفت، کمیابی به هر شکلی و برای هر کس اتفاق بیفتد ظرفیت ذهنی فرد را می‌رباید. این داستان همه چیز را شامل می‌شود از گرسنگی و تنهایی گرفته تا کمبود زمان و فقر.

این مفهوم توسط روانشناسان به خوبی توضیح داده شده است: اگر ذهن بر روی یک چیز متمرکز باشد، دیگر توانایی‌ها و مهارت‌ها مثل توجه، کنترل فرد روی خودش و برنامه‌ریزی بلندمدت مختل می‌شود. به گفتهٔ مولایناتان و شفیر در این شرایط پردازشگر ذهن ما به مانند پردازشگر رایانه‌ای که در حال اجرای چندین برنامه است، کند می‌شود. در واقع ما ظرفیت‌های ذهنیمان را از دست نمی‌دهیم بلکه توانایی دسترسی به تمام آنچه به طور معمول داریم را نخواهیم داشت.

اما مهم‌ترین و بحث برانگیزترین بخش کار آن‌ها مشخص ساختن آثار کمیابی نیست بلکه این ادعاست که کمیابی می‌تواند هر کسی را تحت کنترل خود درآورد. بحث آن‌ها این است: ویژگی‌هایی که به عنوان بخشی از شخصیت افراد تلقی می‌شوند (مثل رفتارهای فکر نشده، عملکرد نامناسب در مدرسه، تصمیمات نادرست مالی)، شاید در حقیقت محصول احساس تاثیرگذار کمیابی باشند؛ و زمانی که این احساس مداوم باشد ذهن را در اختیار گرفته و این شرایط را به آن می‌قبولاند، مثل کسانی که در باتلاق فقر گرفتار شده‌اند.

فقر ذهن را محدود می‌کند
مولایناتان خودش قبل از دیگران به این کمیابی واقف است، به خصوص وقتی که بحث زمان در میان باشد. در واقع هیچکس به اندازهٔ کافی زمان ندارد. همین قضیه راه بسیار خوبی برای شناخت نحوهٔ عملکرد کمیابی است. محدودیت زمانی می‌تواند مفید باشد؛ ضرب الاجل ها و مهلت زمانی محدود، باعث افزایش انگیزه و تمرکز روی کار می‌شود؛ اما این افزایش تمرکز به بهای خاصی انجام می‌گیرد: هر چیزی خارج از آن کاری که زمان محدودی برای انجامش داریم یا کمرنگ می‌شود یا نادیده گرفته شده و یا به تعویق می‌افتد. البته این نکتهٔ جدیدی نیست اما مولایناتان از موضوعات مربوط به زمان و محدودیت‌های آن برای جا انداختن موضوع استفاد می‌کند.

اگرچه مولایناتان بسیاری از زندگیش را در شرایط مناسب و راحت اقتصادی گذرانده است، اما در دوره ای فقر را هم تجربه کرده است. در دههٔ ۱۹۸۰ قوانینی وضع شد که به افراد غیرشهروند آمریکا مانند پدر هندی مولایناتان اجازهٔ ادامهٔ کار را نمی‌داد. او می‌گوید «به چشم خودم می‌دیدم که والدینم یک شبه تغییر کردند.»: آن‌ها بسیار مضطرب‌تر و تندخوتر شده بودند، انگار که بخشی از شخصیتشان به کلی تغییر کرده باشد.

سال‌ها بعد مولایناتان به عنوان یک اقتصاددان رفتاری این موضوع را در سرتاسر جهان در میان افراد فقیر مشاهده کرد. به گفتهٔ او: «شواهد این موضوع هر طرف که نگاه کنی وجود دارد ما فقط باید راه‌های ارایهٔ این شواهد به صورت علمی را بیابیم.» البته مطرح کردن این موضوع در مجامع علمی هم چندان کار ساده ای نبوده است. همانطور که نویسندگان کتاب در مقدمه آورده‌اند «زمانی که به یکی از اقتصاددانان همکارمان گفتیم که در حال مطالعهٔ کمیابی هستیم، او گفت که قبل از شما هم علم کمیابی وجود داشته است... نامش هم علم اقتصاد است.»

البته این شخص از جهاتی درست می‌گفت؛ علم اقتصاد در واقع به مطالعهٔ چگونگی مدیریت کمیابی فیزیکی می‌پردازد. در سال ۲۰۱۰ نویسندگان کتاب به همراه تنی چند از همکارانشان آزمایشاتی علمی را ترتیب دادند. مکان این آزمایشات جایی بود که مولایناتان به شوخی آن را «بهترین آزمایشگاه جهان» می‌نامید: یک مرکز خرید در نیوجرسی. آن‌ها به دنبال این بودند که نشان دهند فقر، نوعی محدودیت در انتقال داده‌ها در ذهن و یا به عبارتی «کاهش پهنای‌باند» را به دنبال خواهد داشت که توانایی افراد برای تصمیم گیری و اقدام را می‌کاهد. او برای تبیین این موضوع چنین می‌گوید: «اگر بخواهیم واضح سخن بگوییم، هر کسی که باشی فقر می‌تواند تو را احمق‌تر کند.»

آن‌ها برای این آزمایش طبق درآمد اظهار شدۀ شرکت کنندگان، دو گروه فقیر و ثروتمند طراحی کردند. در سؤال اول این طور پرسیدند که فرض کنید ماشینتان دچار خسارتی شده که ۳۰۰ دلار خرج دارد، بیمه نیمی از این مقدار را پوشش می‌دهد. شما باید تصمیم بگیرید که یا ماشین را تعمیر کنید و یا به امید آنکه ماشین مدتی دیگر ادامه دهد این کار را به تعویق بیندازید؟ بر چه اساسی این تصمیم را می‌گیرید؟ این موضوع از نظر مالی آسان خواهد بود یا دشوار؟ بر اساس نتایج بدست آمده در این شرایط تفاوت چندانی میان عملکرد دو گروه از نظر IQ وجود نداشت.

اما در شکل دوم این آزمایش، آن‌ها رقم تعمیر را به ۳۰۰۰ دلار تغییر دادند. این بار با اینکه نتیجهٔ آزمایش دربارهٔ ثروتمندان تفاوتی نکرده بود، نتایج فقیرترها نشانگر کاهش ۱۴ واحدی IQ در این شرایط داشت. این کاهش حتی از کاهش IQ افرادی که ۲۴ ساعت بیدار بوده‌اند نیز بیشتر است. مولایناتان و شفیر توضیح می‌دهند که «افزایش دغدغه‌های مالی برای فقرا، عملکرد ذهنی آن‌ها را حتی بیش از بی خوابی شدید کاهش می‌دهد.»

نتیجه واضح است. مولایناتان توضیح می‌دهد که: فقر از ظرفیت ذهن می‌کاهد.

کمیابی، کمیابی می‌آورد
در طول نیم قرن گذشته، آثار اضطراب و حواس پرتی برروی توجه و کنترل خود، به خوبی توسط دانشمندان علوم اجتماعی کاوش شده است. این مفهوم در سازوکار مغز نیز قابل مشاهده است: در زمان اضطراب و کارهایی که نیاز به کنترل فرد روی خودش دارد، سطح گلوکوز در قشر جلویی مغز (منطقه ای که به توجه، برنامه‌ریزی و انگیزه مربوط است) کاهش می‌یابد. قندخون پایین نیز باعث تقلیل رفتن ظرفیت‌های فیزیکی می‌شود.

اما با وجود پیشرفت‌های حاصله در روانشناسی و علوم اعصاب، این ایده که یافته‌های رفتاری می‌تواند سبب ایجاد بینشی متفاوت به تصمیمات اقتصادی شود موضوعی جدید است. اقتصاد نئوکلاسیک سال‌ها بر این باور بود که افراد، عواملی عقلایی و خودخواه هستند که همواره تصمیمات را طوری می‌گیرند که بهترین شرایط ممکن برایشان پدید آید؛ اما در سال ۱۹۷۹، مقاله‌ای پیشگامانه در رابطه با تصمیم‌گیری توسط «دانیل کانمن» [۴] از دانشگاه پرینستون و «آموس تورسکی» [۵] از دانشگاه استنفورد باعث شد که این دیدگاه آرام آرام به عقب رانده شود. مطالعهٔ آن‌ها مدعی بود که شکل ارایهٔ گزینه‌ها به اندازهٔ ارزش چیزهای مختلف نزد افراد، در تصمیم گیری دخیل است. ۲۳ سال بعد و پس از مرگ تورسکی، کانمن جایزهٔ نوبل را به خعطر دستاوردهایش در این زمینه برد.

امروزه اقتصاد رفتاری به شاخه‌ای مهم در اقتصاد تبدیل شده است و کارهایی مانند کار مولایناتان و شفیر برای کانمن نشانگر قدم‌های منطقی بعدی در این حوزه است. کانمن در مصاحبه‌ای می‌گوید: «واضح است که روانشناسی کمیابی وجود دارد و این ایده که کمیابی به خودی خود تصمیمات خودش را می‌سازد، ایده ای جدید و بسیار جالب است.» کار مولایناتان و شفیر این طرز فکر قدیمی را تغییر داده که افراد فقیر به این خاطر فقیر هستند که تصمیمات بدی می‌گیرند. «در واقع افراد به این خاطر تصمیمات بدی می‌گیرند که فقیر هستند.»

و آنطور که مولایناتان توضیح می‌دهد اگرچه تمام مشکل افراد فقیر مربوط به کمیابی نیست، اما کمیابی می‌تواند نشانگر نوع ذهنیتی باشد که افراد درگیر با آن از خود نشان می‌دهند. او در این رابطه می‌گوید: «برای مثال در دریافت وام‌های فکر نشده موضوع فقط صبر و یا ارادهٔ کمتر نیست، بلکه موضوع راه‌حل‌های مالی است که در کوتاه مدتی می‌تواند مشکل را حل کند اما در بلندمدت آثار فاجعه باری در پی خواهد داشت.»

گرفتن وام‌هایی که به محض درخواست ارایه شده و در سررسیدهای مشخص باید تسویه شوند نمونه‌ای از این موارد است. مولایناتان در این رابطه می‌گوید: «این نوع قرض گرفتن پرریسک به نظر مضحک می‌آید. هدف ما این بوده که ثابت کنیم که طرز تفکری شبیه به این بخاطر کمبود فهم مالی و یا حماقت حاصل نمی‌شود بلکه از احساس کمیابی ناشی می‌شود.»

نتایج تحقیقی در دانشگاه پرینستون نیز این موضوع را تأیید می‌کرد. در آنجا دانشجویان را به دو گروه فقیر و ثروتمند تقسیم و همین موضوع گرفتن وام را روی آن‌ها امتحان کردند. نتایج همانی بود که در دنیای واقع شاهد آن هستیم. مولایناتان در این باره توضیح می‌دهد که این دانشجویان به صورت تصادفی به عنوان فقیر یا ثروتمند نام گذاری شده بودند و هیچ تفاوت خاصی بین آن‌ها وجود نداشت. مولایناتان و شفیر در کتاب کمیابی خود می‌نویسند «این مطالعه نشانگر وجود رابطهٔ نزدیک بین موفقیت و شکست در شرایط کمیابی است.» و کمیابی بدون توجه به اینکه چه کسی را درگیر خود ساخته، باعث ایجاد کمیابی بیشتر خواهد شد.

گریز از دام کمیابی
با این حساب افراد چطور می‌توانند از دام کمیابی بگریزند؟ و چرا چنین پژوهشی اهمیت دارد؟ آنطور که مولایناتان می‌گوید پاسخ الزاماً تغییر در سیاست‌ها نیست بلکه در تغییر نگرش سیاست‌گذاران است.

او توضیح می‌دهد که زمانی که فقرا در چنگ فقر باقی می‌مانند، سیاست گذاران به سمت این سؤال می‌روند که مشکل این افراد چیست و به این ترتیب مسئله را ناشی از کمبود انگیزهٔ شخصی و یا توانایی آن‌ها می‌دانند؛ اما آیا ما به عنوان سیاست‌گذاران از خود می‌پرسیم که «شرایطی که باعث ایجاد این مشکل شده چه بوده است؟»

مولایناتان و شفیر این موضوع را با آوردن داستانی از جنگ جهانی دوم به خوبی توضیح می‌دهند. در آن زمان ارتش ایالات متحده شاهد چندین مورد سقوط بدون باز شدن چرخ‌ها بود. در این موارد خلبانان به جای بالهٔ هواپیما چرخ‌ها را جمع می‌کردند و باعث می‌شدند هواپیما بدون چرخ با باند فرودگاه برخورد کند. ابتدا همه، خلبانان را به خاطر بی دقتی و یا خستگی متهم کرده و آن‌ها را عامل اصلی مشکل دانستند؛ اما زمانی که ارتش نگاه دقیق‌تری به موضوع انداخت متوجه شد که این حوادث فقط محدود به دو مدل هواپیماست. آن‌ها به جای اینکه بخواهند مشکل را جایی در ذهن خلبانان جستجو کنند به داخل کابین خلبان رفته و آنجا را به دقت بررسی کردند. تحقیقات آن‌ها مشخص کرد که دستهٔ کنترل باله هواپیما و چرخ‌های آن درست در کنار هم قرار داشته و تقریباً هم شکل یکسانی دارند. بعد از یافتن این مشکل و تغییر کوچکی در طراحی (یک سری چرمی روی دستهٔ کنترل چرخ‌ها قرار داده شد)، تعداد فرودهای بدون چرخ به شدت کاهش یافت.

بنا به گفتهٔ نویسندگان کتاب، همین داستان در مورد مشکلاتی مانند فقر نیز صادق است. کسانی که خود را در چرخهٔ کمیابی می‌یابند ناگزیر عملکردشان دچار نقصان می‌شود؛ تمرکزشان پایین می‌آید، برنامه‌های بلندمدت جایش را به خاموش کردن کوتاه‌مدت آتش مشکلات مالی می‌دهد و مشکلات دیگری را به وجود می‌آورد.

با این تفاسیر چرا برنامه‌هایی اجتماعی طراحی نکنیم که به این رفتارهای ناشی از کمیابی بپردازد؟ چرا به جای «خلبان» نگاهی به داخل «کابین» نیندازیم؟

نویسندگان کتاب در ادامه توضیح می‌دهند که نکتهٔ مهم این است که انتقال تمرکز از «خلبان» به «کابین» نیازمند تغییرات شگرف و پرهزینه نسبت به سیاست‌های فعلی نیست. بلکه به نظر آن‌ها همانطور که اضافه کردن یک سری چرمی به هواپیماها توانست خطای خلبانان را کاهش دهد، برنامه‌های اجتماعی هم با تغییراتی کوچک در طراحی‌شان می‌توانند به موفقیت‌های بزرگی دست یابند.

طراحی برای کمیابی
تغییرات کوچک می‌توانند تاثیرات زیادی داشته باشند. مولایناتان در این رابطه به رویکردی اشاره می‌کند که در یک دهه گذشته توجه زیادی به خود جلب کرده است. بخشی از این توجه ناشی از کار «ریچارد ثیلر» [۶] استاد علوم رفتاری دانشگاه شیکاگو و «کاس سانشتاین» [۷] از دانشگاه هاروارد است. کتاب آن‌ها با عنوان سقلمه: بهبود تصمیمات مربوط به بهداشت، ثروت و شادکامی [۸] که در سال ۲۰۰۸ به چاپ رسید، نمایانگر سال‌ها تلاش در «معماری انتخاب» است. روشی که بر طبق آن با تغییر گزینه‌های ارایه شده سعی می‌شود روی تصمیم گیری افراد تأثیر گذاشته شود، بدون اینکه آزادی انتخاب از آن‌ها گرفته شود.

به گفتهٔ نویسندگان کتاب، هدایت افراد به سمت انتخاب‌های بهتر گاهی می‌تواند به سادگی تغییر جمله بندی باشد و گاهی نیز نیازمند روش‌های پیچیده‌تر و مستقیم‌تری است. مولایناتان و شفیر نمونه‌های متعددی از چگونگی انجام و موفقیت این روش در زمینه‌های مختلف در کتاب خود آورده‌اند. از آن جمله می‌توان به نمونه‌ای اشاره کرد که به برنامهٔ بازنشستگی می‌پردازد. زمانی که کارگر و یا کارمندی در ایالات متحده شروع به کار می‌کند فرمی را پر می‌کند که از او خواسته می‌شود اگر مایل به شرکت در برنامهٔ بازنشستگی است مربع مقابل آن گزینه را پر کند؛ اما محققان در این فرم‌ها تغییر کوچکی دادند. این بار به کارمند جدید گفته می‌شد که اگر می‌خواهد در برنامهٔ بازنشستگی نباشد مربع مقابل را پر کند. نتیجهٔ این کار بسیار شگفت آور بود: در شکل اول که افراد باید در مورد ورود به این برنامه تصمیم می‌گرفتند تنها ۴۵ درصد افراد خواستار شرکت در آن شدند؛ در شرکت‌هایی که افراد باید برای خروج از این برنامه تصمیم می‌گرفتند ۸۰ درصد افراد خواستار شرکت در آن شده بودند.

ریچارد ثیلر بر این باور است که کارهایی مانند کتاب مولایناتان و شفیر، گام بعدی در تکامل اقتصاد رفتاری است. به گفتهٔ خود او «آن‌ها از نسلی از اقتصاددانان و دانشمندان علوم اجتماعی هستند که در حال تغییر شیوهٔ نگرش ما به اقتصاد توسعه هستند. آن‌ها این ایده مهم را جدی گرفته‌اند که باید کاری را دنبال کنیم که نه تنها برای دیگر دانشگاهیان جالب باشد، بلکه امکان افزایش مقیاس را نیز داشته باشد.»

افزایش مقیاس علم کمیابی
برای سیاست‌گذاران، امکان بالقوه برای تغییرات و تاثیرگذاری گسترده اهمیت دارد و شواهد موفقیت علوم رفتاری باعث شده تا توجه آن‌ها به این سو جلب شود. در سال ۲۰۱۰ دولت بریتانیا گروهی را مأمور به گسترش رویکردهای رفتاری و انجام برنامه‌های آزمایشی در حوزه‌های مختلف سیاست اجتماعی کرده است. در سال ۲۰۱۴ کاخ سفید هم گروه علوم اجتماعی و رفتاری خودش را تشکیل داد و دولت‌های دیگر در سرتاسر دنیا نیز برای انجام چنین کاری علاقه نشان داده‌اند.

شاید بهترین نشانه از رشد توجه و آگاهی به ارزش این دیدگاه‌های رفتاری با انتشار گزارش توسعهٔ جهانی بانک جهانی مشخص شد. در این گزارش برای اولین بار کل متن به رویکردهای رفتاری مربوط به سیاست‌گذاری‌ها پرداخته است. بر اساس گفتهٔ یکی از نویسندگان این گزارش، فصل مربوط به فقر تأثیر زیادی از کار مولایناتان و شفیر بر روی کمیابی گرفته است.

برای مولایناتان دیدن اینکه کاری که می‌کنند تا این حد مورد توجه قرار گرفته خوشایند است؛ اما همانطور که خودش می‌گوید توجه و علاقه با استفادهٔ کامل از این روش دو چیز کاملاً متفاوت هستند. او موضوع را دربارهٔ فقر که یکی از مهم‌ترین مسائل این حوزه است این طور تبیین می‌کند: «راه حل‌های ما به دلیل پیچیدگی مشکل با کمبودهایی روبرو است.» روشی که شاید برای گروهی از افراد مفید واقع شود ممکن است برای گروهی دیگر به کلی شکست بخورد.

اگرچه دانشمندان علوم اجتماعی از مسائل اقتصادی مرتبط با فقر به خوبی مطلع هستند، در مورد آثار روانی که در هر گروه از افراد ایجاد می‌کند اطلاعات چندانی ندارند. آنطور که مولایناتان می‌گوید این دانش اجتماعی به اندازهٔ دانش تکنولوژیکی که سیاست‌گذاران برای حل مشکلات به آن تکیه می‌کنند اهمیت دارد. دانشمندان منابع گسترده‌ای را صرف توسعهٔ داروها، تکنولوژی‌های تصفیهٔ آب، ابزار مالی و خدمات اجتماعی می‌کنند که برای کمک به افراد نیازمند طراحی شده‌اند؛ اما واداشتن افراد به استفاده از این فناوری‌ها نیازمند فهم ذهن و روان آن‌هایی است که از این ابزارها استفاده می‌کنند. سیاست‌گذاران باید این نوع پژوهش‌ها را در اولویت قرار دهند.

به گفتهٔ مولایناتان و شفیر ظرفیت و یا به بیانی «پهنای باند یکی از عوامل اساسی» در روند تصمیم‌گیری افراد است. به همان اندازه که میزان پولشان در حساب بانکی در این روند تأثیر گذار است. اگر به پهنای باند و عواملی که آن را تحت تأثیر قرار می‌دهد بپردازیم، می‌توانیم برنامه‌ای اجتماعی طراحی کنیم که به جای تکیه بر یک سری ارقام و آمار که به ما می‌گوید افراد باید چطور عمل کنند، بر اساس آنچه افراد واقعاً انجام می‌دهند بنا شده باشد.

آن‌ها در قسمت نتیجه‌گیری کتابشان می‌نویسند: «اشتباهی که ما در مدیریت کمیابی مرتکب می‌شویم این است که روی بخش حساب آن متمرکز می‌شویم.» هزینهٔ تغییر در سیاست‌های موجود به راحتی قابل اندازه‌گیری است، اما هزینهٔ انجام ندادن آن به این سادگی‌ها قابل برآورد نخواهد بود. این همان چیزی اس که علم کمیابی سعی در اندازه‌گیری آن دارد.

اطلاعات کتاب‌شناختی:
مولایناتان، سندیل، و الدار شفیر، کمیابی: چرا کمیابی اینقدر مهم است، انتشارات مک‌میلان، ۲۰۱۳

Mullainathan, Sendhil, and Eldar Shafir. Scarcity: Why having too little means so much. Macmillan, 2013

 


پی‌نوشت‌ها:
[1] Sendhil Mullainathan
[2] Eldar Shafir
[3] Mullainathan, Sendhil, and Eldar Shafir. Scarcity: Why having too little means so much. Macmillan, 2013
[4] Daniel Kahneman
[5] Amos Tversky
[6] Richard Thaler
[7] Cass Sunstein
[8] Thaler, Richard H., and Cass R. Sunstein. "Nudge: improving decisions about health, wealth, and happiness. 2008." Newhaven: Yale / 2009



:: بازدید از این مطلب : 86
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 30 خرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آيدين

1-باغات كيوي ازكورپي قولاقي

 



:: بازدید از این مطلب : 51
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 خرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آيدين

 

1-بنابه تصويب معاونت بنگاه 110مقررگ

رديدمرخصي تابستاني بمدت 8روز بنابه درخواست آقاي نبي زاده ازتاريخ          الي     

اقدام ومراتب بمديريت اطلاع داده شود.

2-عدم حضور بموقع درمحل كار موجب بازخواست كارمند خواهد بود.

 

 



:: برچسب‌ها: گيلاس كيوي ,
:: بازدید از این مطلب : 108
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 خرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آيدين

1-درتاريخ 94.3.14حاج احمد نبي زاده پس از روزها انتظار درگيوي حضور يافته وفورا بربالاي درخت گيلاس رفته ومشغول خوردن گيلاس شد

 



:: بازدید از این مطلب : 50
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 خرداد 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آيدين

ثروتمندان چه‌تفاوتی با فقرا درنگاه‌به‌زندگی دارند؟

ثروتمندان چه‌تفاوتی با فقرا درنگاه‌به‌زندگی دارند؟

انسان های معمولی فکر می‏کنند که پول منشا شر است در حالی که ثروتمندان فقر را منشا شر می‏دانند.

شیوه نگرش ثروتمندان و انسان های معمولی یکسان نیست تا جایی که حتی ممکن است نگاه این دو قشر به موضوعاتی یکسان مانند تحصیل و یا پول متفاوت باشد. وبسایت اقتصادی بیزنس اینسایدر فهرستی از تفاوت ها در شیوه نگرش ثروتمندان و افرادی که وضع مالی چندان مناسبی ندارند را تهیه کرده است:

1

انسان های معمولی فکر می‏کنند که پول منشا شر است در حالی که ثروتمندان فقر را منشا شر می‏دانند. دقیقا به همین خاطر است که در اقشار کم درآمد ثروتمند شدن با نوعی احساس شرم همراه است. اما طبقه ثروتمند می‏دانند که هرچند پول شادی کسی را تضمین نمی‏کند اما زندگی را راحت تر می‏کند

2.

- انسان های معمولی فکر می‏کنند که خودخواهی یک ایراد است در حالی که ثروتمندان خودخواهی را ارج می‏نهند. ثروتمندان تلاش می‏کنند تا شاد زندگی کنند و تظاهر به نجات دادن دنیا نمی‏کنند. اما اقشار کم درآمد این نوع رفتار را پسندیده نمی‏دانند. آن ها این حقیقت را نادیده می‏گیرند که اگر شما به خودتان توجه نکنید، در موقعیتی قرار نخواهید گرفت که بتوانید به دیگران نیز کمک کنید.

3

افراد معمولی در بیشتر مواقع منتظر رخ دادن معجزه هستند در حالی که ثروتمندان می‏دانند بدون سعی و تلاش نتیجه ای حاصل نمی‏شود. ذهن اقشار کم درآمد به اصطلاح “لاتاری گونه” است به این معنی که همواره امیدوارند تا شماره لاتاری که توسط آن ها خریداری شده برنده میلیون ها دلار شود و یا منتظرند که قوانین دولتی باعث افزایش حقوق بازنشستگی آن ها شود. اما به ندرت می‏توان ثروتمندی را در صف خرید بلیت بخت آزمایی دید. آن ها ترجیح می‏دهند وقت خود را به حل مسایل کاری اختصاص دهند.

4

افراد معمولی فکر می‏کنند که راه ثروتمند شدن طی کردن مراحل تحصیلی است در حالی که ثروتمندان معتقدند آنچه انسان را ثروتمند می‏کند برخورداری از دانشی منحصر به فرد است. به همین خاطر است که بسیاری از افراد متعلق به اقشار کم درآمد مدارک تحصیلی را یکی پس از دیگری کسب می‏کنند در حالی که یک فرد ثروتمند با کسب تخصص در یک موضوع خاص ثروت قابل توجهی بدست می‏آورد.

5

- افراد معمولی همواره در یاد روزهای خوب گذشته به سر می‏برند در حالی که ثروتمندان مشغول رویا پردازی در مورد آینده هستند. میلیونرهای خود ساخته به این خاطر ثروتمند شده اند که دست از رویاپردازی و دنبال کردن اهدافشان بر نداشته اند. افرادی که فکر می‏کنند بهترین روزهای زندگی را پشت سر گذاشته اند، بعید است که بتوانند آینده درخشانی را برای خود بسازند.

6

- افراد معمولی از راهی پول درآورند که چندان علاقه ای به آن ندارند در حالیکه ثروتمندان از کارهایی که برایشان لذت بخش است به کسب درآمد می‏پردازند. گاهی به نظر می‏آید که افراد ثروتمند همواره مشغول کارکردن هستند اما موضوع این است که آن ها همان کاری را انجام می‏دهند که از آن لذت می‏برند در حالی که افراد معمولی در مدارس اینگونه آموخته اند که باید تلاش کنند تا شغلی که حتی دوست ندارند را بیابند و از طریق آن درآمد کسب کنند.

7

روانشناسان معمولا به افراد توصیه می‏کنند که اهدافی معمولی را برای خود برگزینند تا بتوانند آن ها را تحقق ببخشند و احساس ناامیدی نکنند. اما حقیقت این است که کمتر کسی بدون برخورداری از “آرزوهای بزرگ” می‏تواند ثروتمند شود.

8

افراد معمولی فکر می‏کنند شما باید کار خاصی انجام دهید تا ثروتمند شوید در حالی که به نظر ثروتمندان شما باید آدم خاصی باشید تا ثروتمند شوید. در این مورد چه مثالی بهتر است خوزه مورینیو، سرمربی رئال مادرید، که خود را “آقای خاص” نامید



:: بازدید از این مطلب : 78
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 30 فروردين 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آيدين

 



:: بازدید از این مطلب : 135
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 30 فروردين 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : آيدين

کیفن یاخچی دو



:: بازدید از این مطلب : 147
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 30 فروردين 1394 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد